باغچه
گرچه با مرگ، گل يخ زده راحت شده است
باغ در حسرت گل غرق جراحت شده است
باغبان چهره چروکاند، اگر هيچ نگفت
مرگ در بستر تسليم گل سرخ شکفت
پيشتر باغ به جز زندگی و سيب نداشت
هيچ کس جرئت ويرانی و آسيب نداشت
سبز در رگ به رگ باغچه جاری شده بود
زرد از فصل شکفتن متواری شده بود
تا گل سرخ شکست و همه مغموم شدند
دوربينهای خطر رو به زمين زووم شدند
مرگ از هر چه لب غنچه و گل بوس گرفت
بعد از آن روز تن باغچه ويروس گرفت
بعد از آن روز درختان زمين غش کردند
زاغها با خبر مرگ شلوغش کردند
برگها زرد شدند و بله دادند به باد
باغ را در تلهی مسئله، دادند به باد
بعد، سرما شد و اين مرحله خاکستری است
باغبان توی کمای چه کنم بستری است
نفسی نيست برويد، کمر باغ شکست
کاسه وکوزهی تقدير سر باغ شکست
نسل از تازگی باغچه کندند، فروغ
اغتشاش علفی نيست بخندند، فروغ
خطر مرگ گل سرخ بزرگ است هنوز
باغچه، پاتوق ويرانی وگرگ است هنوز
شنبه 8 خرداد 1389 - 8:14:42 PM